بحث اهداف تبلیغات در بازاریابی و تاثیر آن روی فروش شرکتها بر کسی پوشیده نیست. امروزه توليد و ارائه كالا به تنهايي كافي نيست. حتی اگر محصولی که توسط یک شرکت ارائه میگردد دارای سطح کیفی بالایی باشد، بازهم لازم است به طریقی وجود چنین محصولی را به اطلاح مردم رساند. مسئله دیگری که بر اهمیت تبلیغات تأکید دارد، بحث رقابتی بودن بازار کسب و کار است. امروزه شاهد تعدد کسب و کارهای مختلف در حوزههای گوناگون هستیم. در این میان میتوان به جرئت گفت تبلیغات خلاقانه و هدفمند، کلید موفقت در این رقابت تنگاتگ میباشد. تبليغ بخشی از بازاريابی موفقيتآميز به حساب میآيد و شركتهای موفق، به موازات ارتقای کیفیت محصولات خود، به دنبال طراحی و به كارگيری سيستمهای بازاريابی پويا و مؤثر میباشند.
يكي از جنبههایی كه به كمک آن میتوانید ديدگاه مشتريان را نسبت به کسب و کارتان تغییر دهید، شيوههای تبليغاتی شماست که لازمه آن، آشنایی با انواع سبکهای تبلیغات (مثلاً تبلیغات اینترنتی ، تبلیغات محیطی ، تبلیغات رسانهای و …) است. براي انجام تبليغات، ابزارها و روشهای مختلفي وجود دارد. شناخت عمیق ابزارهای تبلیغات، بخشی از فرآیند مدیریت تبلیغات به شمار میرود. امروزه با ظهور اینترنت، شیوههای تبلیغاتی دستخوش تغییرات فرآوانی شده است. اینترنت بخشی از زندگی مردم شده و تبلیغات اینترنتی به شدت در میان کسب و کارها فراگیر شده در نتیجه روشهای سنتی تبلیغات تأثیر چندانی بر روی انتخاب مردم ندارند. به همین علت بازاریابی دیجیتال به عنوان یک رویکرد جدید، در حال گسترش و پشت سر گذاشتن سایر شیوههای بازاریابی میباشد.
شاید در نگاه اول تبلیغات و بازاریابی دو موضوع یکسان به شمار روند. اما واقعیت این است که اهداف تبلیغات و اهداف بازاریابی کاملاً باهم متفاوتند.
تبلیغات مجموعه اقداماتی است که برای معرفی محصولات به مردم مورد استفاده قرار میگیرد. مثلاً استفاده از یک بیلبورد یا تبلیغ تلوزیونی و یا پرداخت پول به یک سایت اینترنتی پرطرفدار برای قراردادن یک بنر تبلیغاتی در سایت. یک نمونه دیگر از تبلیغات هم که امروزه طرفداران خاص خود را دارد، هماهنگی با تعدادی از اینفلوئنسرها در شبکههای اجتماعی (مثلاً اینستاگرام) برای معرفی محصولات به مخاطبانشان است. پس میتوان نتیجه گرفت که تبليغات بيشتر بر جنبه تأثير رواني، يعني “ترجيح دادن برند” تكيه دارد.
بازاریابی، اجرای فعالیتهایی در فضای کسب و کار است که جریان کالا و خدمات را از تولیدکننده به سمت مصرفکننده هدایت میکند. درواقع میتوان بازاریابی را فرآیند برنامهریزی و اجرای فعالیتهای مربوط به شکلگیری، قیمتگذاری، ترویج و توزیع ایدهها، کالاها و خدمات دانست (برگرفته از انجمن بازاریابی آمریکا). با این تعریف میتوان فهمید که بازاریابی حوزه بسیار وسیعتری نسبت به تبلیغات است.
مهمترین نکته تعاریف فوق این است که تبلیغات خود شاخهای از بازاریابی به حساب میآید. ممکن است سیاست بازاریابی یک شرکت مبتنی بر تبلیغات نباشد. در این صورت میتوان از سایر جنبههای بازاریابی مانند استراتژی محتوا ، سئو و … برای پیشرفت کسب و کار استفاده نمود.
به طور کلی اهداف تبلیغات را میتوان به سه بخش تقسیمبندی کرد:
آگاه کردن مشتری از محصول شرکت، اولین هدف تبلیغات در هر کسب و کاری به شمار میرود. این آگاهسازی میتواند شامل موارد زیر باشد:
در این بخش باید با ذکر مزایای محصول، مردم را ترغیب به استفاده از آن محصول کرد. استفاده از جلوههای بصری در این مرحله میتواند بسیار مفید باشد. سایر اقداماتی که در پروسه ترغیب مشتری باید انجام داد به شرح زیر است:
این بخش یکی از مهمترین بخشهای تبلیغات بشمار میرود که در بسیاری از موارد نادیده گرفته میشود. بسیاری از کسب و کارها پس از معرفی محصول و کسب فروش مناسب، فکر میکنند که جایگاه خود را در بازار بدست آوردهاند؛ اما از این مسئله غافل هستند که بازار رقابتی هر روز در حال معرفی محصولات جدید است. یک مثاال خوب برای این موضوع شرکت ایرانسل است. شرکت ایرانسل با وجود فروش و جایگاه ویژهای که در میان مردم دارد، اما همچنان به شیوههای مختلف اقدام به تبلیغات میکند. اما آیا واقعا این شرکت نیازی بهاین حجم از تبلیغات دارد؟! جواب بله است!! بله، قطعاً نیاز به تبلیغات دارد!!
سایر نکاتی که در پروسه هدفگذاری برای یادآوری محصولات حائز اهمیت هستند، به شرح زیر است:
افراد وقتی كه ايده روشنی از اينكه چه میخواهند انجام دهند، دارند، كار خود را بهتر انجام میدهند. تبليغات نامرئیترين نيروی فروش است و ترسيــم اهداف تبلیغات در بازاریابی به قابل لمس بودن آن كمک میكند. از آنجاییکه تبليغات بسيار تخصصی شده، داشتن هدف مشخص در انتخاب مسير كمک فراوانی میكند. وقتی اهداف، مورد توافق همه قرار میگيرد، از به هدر رفتن سرمايه و نيرو میكاهد.
يكي از اهداف تبليغ خلق تصوير برند يا گرايش مطلوب عاطفي به سوی كالاست. انتخاب نام برند، شیوه معرفی محصولات و رسانه انتخابی برای معرفی محصول، همه و همه عوامل مهمی هستند که در شکلگیری تصور مخاطبان از محصول نقش کلیدی دارند. در نهایت و از همه مهمتر این که اهداف، فعالیتهای تبلیغی را مجبور می سازند تا به یک درک عمیقتری از فرآیندهای اساسی و مشکلات خاص برسند.